جواد شکرخواه؛ فرشته احمدی پاک؛ اسحاق بهشور
چکیده
هدف این پژوهش بررسی نقش حسابرسان مستقل و کمیته حسابرسی در کاهش ریسک تقلب میباشد. مطالعات پیشین نشان میدهند که تمام حسابرسان یا کمیتههای حسابرسی به یک اندازه در تشخیص ریسک تقلب با استفاده از معیارهای غیرمالی و کاهش این ریسک مهارت ندارند. بر این اساس، این پژوهش به بررسی اثرات حسابرس مستقل و رئیس کمیته حسابرسی بر احتمال بروز تقلب ...
بیشتر
هدف این پژوهش بررسی نقش حسابرسان مستقل و کمیته حسابرسی در کاهش ریسک تقلب میباشد. مطالعات پیشین نشان میدهند که تمام حسابرسان یا کمیتههای حسابرسی به یک اندازه در تشخیص ریسک تقلب با استفاده از معیارهای غیرمالی و کاهش این ریسک مهارت ندارند. بر این اساس، این پژوهش به بررسی اثرات حسابرس مستقل و رئیس کمیته حسابرسی بر احتمال بروز تقلب در صورتهای مالی میپردازد. در این راستا، اقدام به تدوین فرضیات جهت آزمون ارتباط بین تلاش حسابرس، دوره تصدی حسابرس، دوره تصدی رئیس کمیته حسابرسی، تخصص حسابرس و تخصص رئیس کمیته حسابرسی با احتمال کاهش ریسک تقلب شده است. قلمرو این پژوهش، شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای 1393-1397 میباشد. آزمون فرضیات با استفاده از رگرسیون لوجستیک انجام پذیرفت. یافتهها حاکی از رابطه منفی معنادار بین تلاش حسابرس، دوره تصدی حسابرس و رئیس کمیته حسابرسی و تخصص حسابرس و رئیس کمیته حسابرسی با ریسک تقلب میباشد. همچنین، رابطه معناداری بین تخصص رئیس کمیته حسابرسی و احتمال ریسک تقلب یافت نشد. نتایج پژوهش نشان میدهد که فرآیند حسابرسی میتواند ریسک تقلب را کاهش دهد اما هر نوع تخصصی در کمیته حسابرسی نمیتواند مفید باشد.
فرشید خیر اللهی؛ اسحاق بهشور؛ فرزاد ایوانی
دوره 11، شماره 44 ، اسفند 1392، ، صفحه 145-161
چکیده
نقش حاکمیت شرکتی کاهش تضاد منافع بین سهامداران و مدیران می باشد و زمانی که مدیران دارای انگیزه برایانحراف از منافع سهامداران می باشند؛ این نقش پر رنگتر می شود. یک نمونه از این انحراف ها، مدیریت سود بااستفاده از فعالیت های واقعی می باشد. حاکمیت شرکتی احتمالاً وقوع مدیریت سود را کاهش می دهد و درکسرمایه گذاران از نگهداشت وجه نقد را بهبود ...
بیشتر
نقش حاکمیت شرکتی کاهش تضاد منافع بین سهامداران و مدیران می باشد و زمانی که مدیران دارای انگیزه برایانحراف از منافع سهامداران می باشند؛ این نقش پر رنگتر می شود. یک نمونه از این انحراف ها، مدیریت سود بااستفاده از فعالیت های واقعی می باشد. حاکمیت شرکتی احتمالاً وقوع مدیریت سود را کاهش می دهد و درکسرمایه گذاران از نگهداشت وجه نقد را بهبود می بخشد. هدف این تحقیق، شناخت رابطه بین مدیریت سود واقعی،حاکمیت شرکتی و نگهداشت وج ه نق د می باشد. در این تحقیق برای اندازه گیری مدیریت سود از مدل هایرویکودری ( 2006 ) و جنی ( 2010 ) و برای اندازه گیری ارتباط نگهداشت وجه نقد و مدیریت سود از مدل هایتعدیل یافته اوپلر ( 1999 ) و فاما و فرنج ( 1998 ) استفاده شده است. درصد اعضای غیر موظف هیئت مدیره (استقلالهیئت مدیره ) ب ه عنوان ویژگی مهم حاکمیت شرکتی مورد مطالعه قرار گرفت. برای آزمون فرضیه ها از مدلرگرسیون خطی چند متغیره و روش حداقل مربعات تعمیم یافته تلفیقی استفاده شده است. با توجه به محدودیت هایاعمال شده جهت انتخاب نمونه، نمونه آماری در این تحقیق شامل 90 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادارتهران می باشد که طی سال های 1388 تا 1392 مورد مطالعه قرار گرفتند. یافته ها حاکی از آن است که بین مدیریتسود واقعی و نگهداشت وجه نقد ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. در نتیجه، سرمایه گذاران نگهداشت وجه نقدرا در شرکتهای با مدیریت سود واقعی در سطح بالا، کاهش می دهند و در میان شرکت هایی که مدیریت سود را درسطح بالایی انجام می دهند، شرکت هایی که دارای حاکمیت شرکتی در سطح ضعیفی هستند، نسبت به شرکت هاییکه از حاکمیت شرکتی قوی برخوردارند، دارای ارزشیابی نگهداشت وجه نقد کمتری می باشند.